معنی فارسی bondservant

B1

خدمتکار بندگی، شخصی که تحت قرارداد بندگی کار می‌کند و به شخص دیگر وابسته است.

A person bound in service without pay, typically under a contract.

example
معنی(example):

یک خدمتکار تحت قراردادی از نوع بندگی کار می‌کند.

مثال:

A bondservant works under a contract of servitude.

معنی(example):

خدمتکار بندگی موافقت کرد که به مدت هفت سال کار کند.

مثال:

The bondservant agreed to work for seven years.

معنی فارسی کلمه bondservant

: معنی bondservant به فارسی

خدمتکار بندگی، شخصی که تحت قرارداد بندگی کار می‌کند و به شخص دیگر وابسته است.