معنی فارسی bonhomously
B1به صورت دوستانه و با خوشرویی عمل کردن.
In a manner that is friendly and cordial.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در جلسه به همه دوستانه صحبت کرد.
مثال:
He spoke bonhomously to everyone at the meeting.
معنی(example):
تیم به صورت دوستانه برای دستیابی به اهدافشان همکاری کرد.
مثال:
The team worked bonhomously to achieve their goals.
معنی فارسی کلمه bonhomously
:
به صورت دوستانه و با خوشرویی عمل کردن.