معنی فارسی bonneted
B1کلاه با کاپوت، نوعی کلاه که همراه با پوشش یا سرپوش طراحی شده است.
Worn or fitted with a bonnet; typically refers to a hat or the covering of an engine.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ماشین با کاپوت بسته در پارکینگ پارک شده بود.
مثال:
The bonneted car was parked in the driveway.
معنی(example):
او کلاه با کاپوت خود را به مهمانی باغ آورد.
مثال:
She wore her bonneted hat to the garden party.
معنی فارسی کلمه bonneted
:
کلاه با کاپوت، نوعی کلاه که همراه با پوشش یا سرپوش طراحی شده است.