معنی فارسی book-binder
B1کتاببند، فردی که در ساخت و تعمیر جلد کتابها تخصص دارد.
A person skilled in binding books.
- NOUN
example
معنی(example):
کتاببند کتاب قدیمی مورد علاقهاش را تعمیر کرد.
مثال:
The book-binder repaired her favorite old book.
معنی(example):
یک کتاببند ماهر میتواند جلدهای زیبایی ایجاد کند.
مثال:
A skilled book-binder can create beautiful bindings.
معنی فارسی کلمه book-binder
:
کتاببند، فردی که در ساخت و تعمیر جلد کتابها تخصص دارد.