معنی فارسی bootlicked
B2چسبیدن به پا، به معنای تلاش برای جلب رضایت و محبت افراد قدرتمند به طور تحقیرآمیز.
To have flattered or ingratiated oneself with someone in power, often seen as insincere.
- verb
verb
معنی(verb):
To seek favor from by fawning, servile behavior.
معنی(verb):
To engage in fawning, servile behavior.
example
معنی(example):
او به طریقی چسبید که به بالاترین مقام رسید و در این راه دشمنان زیادی درست کرد.
مثال:
He bootlicked his way to the top, making many enemies along the way.
معنی(example):
او به خاطر چسبیدن به مدیریت مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
She was criticized for having bootlicked the management.
معنی فارسی کلمه bootlicked
:
چسبیدن به پا، به معنای تلاش برای جلب رضایت و محبت افراد قدرتمند به طور تحقیرآمیز.