معنی فارسی bord
B1بورد، سطحی تخت و سفت که برای نوشتن یا رسم استفاده میشود.
A flat, stiff surface used for writing or drawing.
- NOUN
example
معنی(example):
او بورد را روی میز گذاشت.
مثال:
He placed the bord on the table.
معنی(example):
بورد از چوب ساخته شده بود.
مثال:
The bord was made of wood.
معنی فارسی کلمه bord
:
بورد، سطحی تخت و سفت که برای نوشتن یا رسم استفاده میشود.