معنی فارسی borg

B1

بورگ، نژادی خیالی از بیگانگان که به صورت جمعی عمل می‌کنند و همواره به دنبال بهبود و کمال هستند.

A fictional alien race that assimilates other species into their collective.

example
معنی(example):

بورگ نژادی خیالی از بیگانه‌ها در استار ترک است.

مثال:

The Borg is a fictional alien race in Star Trek.

معنی(example):

آن‌ها به عنوان یک جمع کار می‌کنند و برای کمال تلاش می‌کنند.

مثال:

They function as a collective, striving for perfection.

معنی فارسی کلمه borg

: معنی borg به فارسی

بورگ، نژادی خیالی از بیگانگان که به صورت جمعی عمل می‌کنند و همواره به دنبال بهبود و کمال هستند.