معنی فارسی borings
B1مجموعهای از خستگیهای مفرط که بر جذابیت داستان یا فیلم تأثیر میگذارد.
Instances of being boring or uninteresting.
- NOUN
example
معنی(example):
بسیاری خستگی مفرطهای فیلم را ضعفهای آن میدانند.
مثال:
Many consider the borings of the movie to be its weakest points.
معنی(example):
خستگی مفرطها در داستانهای او اغلب آنها را کمتر لذتبخش میکند.
مثال:
The borings in his stories often make them less enjoyable.
معنی فارسی کلمه borings
:
مجموعهای از خستگیهای مفرط که بر جذابیت داستان یا فیلم تأثیر میگذارد.