معنی فارسی bork
B2 /bɔɹk/بوق‌کشیدن به معنای شکایت یا نارضایتی، به خصوص در شرایطی که فرد از وضعیت ناراضی است.
To complain or express dissatisfaction, often in an exaggerated or emotional manner.
- verb
verb
معنی(verb):
(US politics) To defeat a person's appointment or election, judicial nomination, etc., through a concerted attack on the person's character, background, and philosophy.
example
معنی(example):
زمانی که به خواسته‌اش نمی‌رسید، شکایت و بوق‌کش می‌کرد.
مثال:
When he didn't get his way, he would bork and complain.
معنی(example):
او هنگامیکه اوضاع طبق برنامه پیش نمی‌رود، شکایت می‌کند.
مثال:
She tends to bork when things don’t go as planned.
معنی فارسی کلمه bork
:
بوق‌کشیدن به معنای شکایت یا نارضایتی، به خصوص در شرایطی که فرد از وضعیت ناراضی است.
