معنی فارسی bouffiest

B1

بزرگ‌ترین و حجیم‌ترین از نظر حالت و طراحی.

The superlative form of bouffy, meaning the most voluminous or puffed up.

example
معنی(example):

این پرحجم‌ترین لباسی است که در تمام فصل دیده‌ام.

مثال:

This is the bouffiest outfit I've seen all season.

معنی(example):

برای گالا، او حجیم‌ترین لباسش را پوشید.

مثال:

For the gala, she wore her bouffiest dress.

معنی فارسی کلمه bouffiest

: معنی bouffiest به فارسی

بزرگ‌ترین و حجیم‌ترین از نظر حالت و طراحی.