معنی فارسی bouncinette

A2

نوعی وسیله بازی برای نوزادان که مثل یک جعبه فنری عمل می‌کند.

A type of baby toy that allows infants to bounce in a safe environment.

example
معنی(example):

بونسینت اسباب بازی سرگرم‌کننده‌ای برای بازی بچه‌ها است.

مثال:

The bouncinette is a fun toy for babies to play in.

معنی(example):

او بچه‌اش را در بونسینت گذاشت در حالی که شام می‌پخت.

مثال:

She placed her baby in the bouncinette while she cooked dinner.

معنی فارسی کلمه bouncinette

: معنی bouncinette به فارسی

نوعی وسیله بازی برای نوزادان که مثل یک جعبه فنری عمل می‌کند.