معنی فارسی bountifully
B1به شکلی فراوان و بخشنده.
In an abundant or generous manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
میز برای جشن به طرز فراوانی چیده شده بود.
مثال:
The table was set bountifully for the feast.
معنی(example):
او دانش خود را به طرز فراوانی با دانشآموزانش به اشتراک گذاشت.
مثال:
She shared her knowledge bountifully with her students.
معنی فارسی کلمه bountifully
:
به شکلی فراوان و بخشنده.