معنی فارسی bourbonian
B1شخصی که به نوشیدنیهای بوربون علاقهمند است، یا در تولید یا ترویج آن مشارکت دارد.
A person fond of bourbon, or involved in its production or promotion.
- NOUN
example
معنی(example):
او ادعا کرد که یک بوربونی است و همیشه به دنبال بهترین ویسکیهاست.
مثال:
He claimed to be a bourbonian, always seeking the finest whiskeys.
معنی(example):
طعمهای بوربونی در این غذا فوقالعاده است.
مثال:
The bourbonian flavors in this dish are exquisite.
معنی فارسی کلمه bourbonian
:
شخصی که به نوشیدنیهای بوربون علاقهمند است، یا در تولید یا ترویج آن مشارکت دارد.