معنی فارسی boutons

A2

دکمه‌ها، اشیاء کوچک گرد یا مسطح که برای بستن لباس‌ها یا اجسام دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند.

Small fasteners used to secure clothing or other items.

noun
معنی(noun):

A bud-like swelling, especially one at the end of an axon

example
معنی(example):

این پیراهن چندین دکمه ندارد.

مثال:

The shirt has several buttons missing.

معنی(example):

او دکمه‌های قدیمی را با جدید جایگزین کرد.

مثال:

She replaced the old buttons with new ones.

معنی فارسی کلمه boutons

: معنی boutons به فارسی

دکمه‌ها، اشیاء کوچک گرد یا مسطح که برای بستن لباس‌ها یا اجسام دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند.