معنی فارسی bovinely
B1به معنای رفتار یا حالتی است که به گاوها یا ویژگیهای آنها مربوط میشود.
In a manner resembling or characteristic of cattle.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت بویواینلی راه رفت، با سرعتی آرام و ثابت.
مثال:
He walked bovinely, with a slow and steady pace.
معنی(example):
طرز رفتار بویواینلی حیوان با محیط زنده و پررنگ اطرافش در تضاد بود.
مثال:
The bovinely manner of the animal contrasted with its vibrant surroundings.
معنی فارسی کلمه bovinely
:
به معنای رفتار یا حالتی است که به گاوها یا ویژگیهای آنها مربوط میشود.