معنی فارسی bowback

B1

پشت قایق یا صندلی که به شکل قوس‌دار طراحی شده است.

A structural feature of a boat or chair that is curved outward.

example
معنی(example):

پشت قایق به زیبایی منحنی بود.

مثال:

The bowback of the ship was beautifully curved.

معنی(example):

او صندلی با پشت منحنی را به خاطر راحتی‌اش ترجیح می‌دهد.

مثال:

She prefers a bowback chair for its comfort.

معنی فارسی کلمه bowback

: معنی bowback به فارسی

پشت قایق یا صندلی که به شکل قوس‌دار طراحی شده است.