معنی فارسی bowpin
B1جزء مهمی که در ساخت کمان برای اتصال اجزای مختلف استفاده میشود.
A key part used in the construction of a bow.
- NOUN
example
معنی(example):
پین کمان یک جزء کلیدی در ساخت کمان است.
مثال:
The bowpin is a key component in bow construction.
معنی(example):
او پین کمان را برای تعمیر کمان تعویض کرد.
مثال:
He replaced the bowpin to fix the bow.
معنی فارسی کلمه bowpin
:
جزء مهمی که در ساخت کمان برای اتصال اجزای مختلف استفاده میشود.