معنی فارسی boy scout
A2اعضای یک سازمان جوانان که به آنها مهارتهای زندگی، کمک به جامعه و آموختن اصول یکپارچگی آموزش داده میشود.
Members of a youth organization focused on outdoor skills, community service, and personal development.
- noun
noun
معنی(noun):
A male member of the Scout Movement.
معنی(noun):
A person adhering to the values of honor and honesty.
example
معنی(example):
پسر پیشاهنگ به خاطر مهارتهای خود در کمپینگ یک نشان کسب کرد.
مثال:
The boy scout earned a badge for his skills in camping.
معنی(example):
پسران پیشاهنگ مهارتهای مهم زندگی را در حین کمک به جوامع خود یاد میگیرند.
مثال:
Boy scouts learn important life skills while helping their communities.
معنی فارسی کلمه boy scout
:
اعضای یک سازمان جوانان که به آنها مهارتهای زندگی، کمک به جامعه و آموختن اصول یکپارچگی آموزش داده میشود.