معنی فارسی boyishness
B1ویژگیهای خاص یک پسر، شامل سرزندگی، بازیگوشی و تعاملات شاد کودکانه.
The quality of being boyish; youthfulness and playfulness characteristic of boys.
- NOUN
example
معنی(example):
پسرانهگی او او را در میان همسالانش محبوب کرده است.
مثال:
His boyishness makes him popular among his peers.
معنی(example):
پسرانهگی در برخی شرایط میتواند جالب باشد.
مثال:
Boyishness can be charming in certain situations.
معنی فارسی کلمه boyishness
:
ویژگیهای خاص یک پسر، شامل سرزندگی، بازیگوشی و تعاملات شاد کودکانه.