معنی فارسی brachiator
B2حیواناتی که از نوسان بین درختان به عنوان وسیلهای برای حرکت استفاده میکنند.
An animal that swings from tree to tree, particularly certain types of apes.
- NOUN
example
معنی(example):
گیبونها به خاطر توانایی نوسانی خود به عنوان براکیاتورها شناخته میشوند.
مثال:
Gibbons are known as brachiators due to their swinging ability.
معنی(example):
براکیاتور از بازوهای بلند خود برای سفر در بین درختان استفاده میکند.
مثال:
The brachiator uses its long arms to travel through the trees.
معنی فارسی کلمه brachiator
:
حیواناتی که از نوسان بین درختان به عنوان وسیلهای برای حرکت استفاده میکنند.