معنی فارسی brachy-

B1

بخش پایه‌ای که به معنی کوتاهی است و در واژه‌های مختلف به کار می‌رود.

A prefix meaning short, often used in medical and scientific terms.

example
معنی(example):

اصطلاح 'براکی-' به چیزی اشاره دارد که کوتاه است.

مثال:

The term 'brachy-' refers to something that is short.

معنی(example):

در پزشکی، 'براکیوتراپی' شامل درمان تابش در فاصله کوتاه است.

مثال:

In medicine, 'brachytherapy' involves short-distance radiation treatment.

معنی فارسی کلمه brachy-

: معنی brachy- به فارسی

بخش پایه‌ای که به معنی کوتاهی است و در واژه‌های مختلف به کار می‌رود.