معنی فارسی braggartry
B1برتریجویی، رفتاری که در آن فرد به طور مکرر و اغراقآمیز درباره خود صحبت میکند.
The act of boasting or bragging excessively.
- NOUN
example
معنی(example):
برتریجویی او باعث ناخوشایندی گروه شد.
مثال:
His braggartry was off-putting to the group.
معنی(example):
برتریجویی در مکالمه آن را کمتر لذتبخش کرد.
مثال:
The braggartry in the conversation made it less enjoyable.
معنی فارسی کلمه braggartry
:
برتریجویی، رفتاری که در آن فرد به طور مکرر و اغراقآمیز درباره خود صحبت میکند.