معنی فارسی brandishes
B1به حرکت دادن یا نشان دادن چیزی به‌ویژه به‌طور تهدیدآمیز یا با غرور اطلاق می‌شود.
To wave or flourish something, often threateningly, or as a gesture of triumph.
- verb
verb
معنی(verb):
To move or swing a weapon back and forth, particularly if demonstrating anger, threat or skill.
مثال:
He brandished his sword at the pirates.
معنی(verb):
To bear something with ostentatious show.
مثال:
to brandish syllogisms
example
معنی(example):
شوالیه شمشیرش را به نشانه شجاعت به اهتزاز در می‌آورد.
مثال:
The knight brandishes his sword to show bravery.
معنی(example):
او پس از بردن بازی، به‌طور افتخارآمیز جام را به اهتزاز در می‌آورد.
مثال:
She brandishes the trophy proudly after winning the game.
معنی فارسی کلمه brandishes
:
به حرکت دادن یا نشان دادن چیزی به‌ویژه به‌طور تهدیدآمیز یا با غرور اطلاق می‌شود.
