معنی فارسی branning
B1فرآیند بریده شدن یا شکل دادن به شاخههای درختان و گیاهان.
The process of pruning or shaping the branches of trees and plants.
- NOUN
example
معنی(example):
برگریزی درخت در بهار زیبا بود.
مثال:
The branning of the tree was beautiful in spring.
معنی(example):
او از روند برگریزی به عنوان بخشی از باغبانی لذت برد.
مثال:
She enjoyed the branning process as part of gardening.
معنی فارسی کلمه branning
:
فرآیند بریده شدن یا شکل دادن به شاخههای درختان و گیاهان.