معنی فارسی branny

B1

برنی، به بافتی گفته می‌شود که شامل قطعات غلات کامل باشد.

Describing a texture that includes particles of whole grains.

example
معنی(example):

بافت نان برنی بود که نشان می‌داد حاوی غلات کامل است.

مثال:

The texture of the bread was branny, indicating it had whole grains.

معنی(example):

او غلات برنی را به خاطر فواید سلامتی‌اش ترجیح می‌داد.

مثال:

She preferred branny cereals for their health benefits.

معنی فارسی کلمه branny

: معنی branny به فارسی

برنی، به بافتی گفته می‌شود که شامل قطعات غلات کامل باشد.