معنی فارسی brassic

B1

گروه گیاهان شامل کلم و دیگر سبزیجات که در خانواده کلم قرار دارند.

Referring to a group of plants in the cabbage family, often used in gardening.

example
معنی(example):

گیاهان برَسیک در بسیاری از باغ‌ها رایج هستند.

مثال:

Brassic plants are common in many gardens.

معنی(example):

باغبان در کاشت سبزیجات برَسیک تخصص داشت.

مثال:

The gardener specialized in growing brassic vegetables.

معنی فارسی کلمه brassic

: معنی brassic به فارسی

گروه گیاهان شامل کلم و دیگر سبزیجات که در خانواده کلم قرار دارند.