معنی فارسی brattach
B1ابزاری که برای اتصال یا جدا کردن دو شیء به کار میرود.
A tool used for attaching or detaching two items.
- NOUN
example
معنی(example):
براچ به گونهای طراحی شده بود که به آسانی متصل و جدا شود.
مثال:
The brattach was designed for easy attachment and detachment.
معنی(example):
ما از یک براچ برای محکم کردن اقلام به هم استفاده کردیم.
مثال:
We used a brattach to secure the items together.
معنی فارسی کلمه brattach
:
ابزاری که برای اتصال یا جدا کردن دو شیء به کار میرود.