معنی فارسی break forth

B1

شکفتن، ظهور کردن، زمانی که چیزی به وضوح و به زودی نمایان می‌شود.

To emerge suddenly or forcefully.

example
معنی(example):

گل‌ها در بهار شروع به شکفتن کردند.

مثال:

The flowers began to break forth in the spring.

معنی(example):

وقتی او آفتاب را دید، احساس کرد که روحش به شوق درآمد.

مثال:

When she saw the sun, she felt her spirit break forth.

معنی فارسی کلمه break forth

: معنی break forth به فارسی

شکفتن، ظهور کردن، زمانی که چیزی به وضوح و به زودی نمایان می‌شود.