معنی فارسی breast-plate
C2زرهای که روی قفسه سینه قرار میگیرد و برای حفاظت طراحی شده است.
Another term for a breastplate; a protective piece worn over the chest.
- NOUN
example
معنی(example):
سینهپوش بخشی اساسی از زره یک شوالیه است.
مثال:
A breast-plate is an essential part of a knight's armor.
معنی(example):
سینهپوش برای انحراف تیرها طراحی شده بود.
مثال:
The breast-plate was designed to deflect arrows.
معنی فارسی کلمه breast-plate
:
زرهای که روی قفسه سینه قرار میگیرد و برای حفاظت طراحی شده است.