معنی فارسی breastwise
B1به معنای نزدیک شدن به یک مشکل با در نظر گرفتن تمام جوانب.
In a manner considering all relevant factors, especially in a systemic way.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به موضوع از نظر قفسه سینه نزدیک شد و تمام عوامل را در نظر گرفت.
مثال:
He approached the issue breastwise, considering all factors.
معنی(example):
تفکر قفسه سینه به معنای اولویت دادن به عوامل سیستمیک است.
مثال:
Thinking breastwise means prioritizing systemic factors.
معنی فارسی کلمه breastwise
:
به معنای نزدیک شدن به یک مشکل با در نظر گرفتن تمام جوانب.