معنی فارسی breathalysed
B1پرچمگذاری شده یا تحت آزمایش تنفسی قرار گرفته، اصطلاحی برای اشاره به وضعیتی است که فرد تحت آزمایش الکل قرار میگیرد.
Having undergone a breath analysis to check for alcohol in the system.
- verb
verb
معنی(verb):
To estimate the alcohol content of a person's blood by using a breathalyzer
example
معنی(example):
پس از تصادف، از او آزمایش تنفسی گرفته شد.
مثال:
He was breathalysed after the accident.
معنی(example):
تمام رانندگان در ایست بازرسی آزمایش تنفسی داده شدند.
مثال:
They breathalysed all the drivers at the checkpoint.
معنی فارسی کلمه breathalysed
:
پرچمگذاری شده یا تحت آزمایش تنفسی قرار گرفته، اصطلاحی برای اشاره به وضعیتی است که فرد تحت آزمایش الکل قرار میگیرد.