معنی فارسی brecciations

B1

تعدادی از شکستگی‌های سنگی که می‌توانند شواهدی از تغییرات زمین‌شناسی را نشان دهند.

Instances of breakage in rocks, indicating past geological activity or events.

noun
معنی(noun):

The formation of breccia such as by external shock

مثال:

the brecciation of the strata

example
معنی(example):

دانشمند به مطالعهٔ شکستگی‌ها در لایه‌های سنگ پرداخت.

مثال:

The scientist studied the brecciations in the rock layers.

معنی(example):

شکستگی‌ها می‌توانند اطلاعاتی در مورد رویدادهای زمین‌شناسی گذشته فاش کنند.

مثال:

Brecciations can reveal information about past geological events.

معنی فارسی کلمه brecciations

: معنی brecciations به فارسی

تعدادی از شکستگی‌های سنگی که می‌توانند شواهدی از تغییرات زمین‌شناسی را نشان دهند.