معنی فارسی bremely

B1

به معنای توصیف یا بیان چیزی به طور مفصل و عمیق.

An adverb meaning in a detailed or sophisticated manner.

example
معنی(example):

او درباره تجربیاتش به طور بسیار مفصل صحبت کرد.

مثال:

She spoke bremely about her experiences.

معنی(example):

هنرمند احساساتش را به طور بسیار مفصل در نقاشی‌اش بیان کرد.

مثال:

The artist expressed his emotions bremely in his painting.

معنی فارسی کلمه bremely

: معنی bremely به فارسی

به معنای توصیف یا بیان چیزی به طور مفصل و عمیق.