معنی فارسی brickies
B2لقب غیررسمی برای افرادی که به کار آجرچینی مشغول هستند.
Informal term for someone who does bricklaying.
- noun
noun
معنی(noun):
A bricklayer.
معنی(noun):
A bricklayer.
example
معنی(example):
آجرچینها دیواری محکم ساختند.
مثال:
The brickies built a sturdy wall.
معنی(example):
من دو آجرچین برای کمک در ساخت و ساز استخدام کردم.
مثال:
I hired two brickies to help with the construction.
معنی فارسی کلمه brickies
:
لقب غیررسمی برای افرادی که به کار آجرچینی مشغول هستند.