معنی فارسی bridgemaking
B1ساخت پل به فرایند طراحی و ساخت پلها اطلاق میشود که بهبود تردد بین دو نقطه را ممکن میسازد.
The activity or process of designing and constructing bridges.
- NOUN
example
معنی(example):
ساخت پل شامل طراحی و ساخت پلها است.
مثال:
Bridgemaking involves designing and constructing bridges.
معنی(example):
او در دانشگاه به مطالعه ساخت پل پرداخت.
مثال:
She studied bridgemaking at the university.
معنی فارسی کلمه bridgemaking
:
ساخت پل به فرایند طراحی و ساخت پلها اطلاق میشود که بهبود تردد بین دو نقطه را ممکن میسازد.