معنی فارسی briefed
B1 /bɹiːft/اطلاع دادن یا نامیده شدن، زمانی که اطلاعات مشخصی به کسی ارائه می‌شود به‌خصوص قبل از یک رویداد یا عمل.
Provided with essential information or instructions.
- verb
verb
معنی(verb):
To summarize a recent development to some person with decision-making power.
مثال:
The U.S. president was briefed on the military coup and its implications on African stability.
معنی(verb):
To write a legal argument and submit it to a court.
example
معنی(example):
او قبل از رویداد به تیم اطلاعات داد.
مثال:
He briefed the team before the event.
معنی(example):
آنها درباره تغییرات در سیاست به‌طور مختصر اطلاعات داده شدند.
مثال:
They were briefed about the changes in policy.
معنی فارسی کلمه briefed
:
اطلاع دادن یا نامیده شدن، زمانی که اطلاعات مشخصی به کسی ارائه می‌شود به‌خصوص قبل از یک رویداد یا عمل.
