معنی فارسی brigatry
B1عملیات یا رفتار مرتبط با دزدیها و فعالیتهای تبهکارانه.
The state or practice of engaging in brigandage or banditry.
- NOUN
example
معنی(example):
مفهوم دزدی اشاره به فعالیتهای دزدان دارد.
مثال:
The concept of brigatry refers to the activities of brigands.
معنی(example):
درک دزدی به ما کمک میکند تا تأثیر گروههای شورشی بر جامعه را تحلیل کنیم.
مثال:
Understanding brigatry helps us analyze the impact of rogue groups on society.
معنی فارسی کلمه brigatry
:
عملیات یا رفتار مرتبط با دزدیها و فعالیتهای تبهکارانه.