معنی فارسی brilliantly
B2به طرز درخشانی، به معنای انجام کاری با هوش یا خلاقیت فوقالعاده، به طوری که تحسینبرانگیز باشد.
In a very impressive or outstanding manner.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a brilliant manner; with brilliance.
example
معنی(example):
او معما را به طرز فوقالعادهای حل کرد و مدتها قبل از هر کس دیگری به پایان رساند.
مثال:
She solved the puzzle brilliantly, finishing long before anyone else.
معنی(example):
هنرمند منظره را به طرز درخشانی نقاشی کرد و هر جزئیات را به تصویر کشید.
مثال:
The artist painted the landscape brilliantly, capturing every detail.
معنی فارسی کلمه brilliantly
:
به طرز درخشانی، به معنای انجام کاری با هوش یا خلاقیت فوقالعاده، به طوری که تحسینبرانگیز باشد.