معنی فارسی brim
B1 /bɹɪm/لبه یا حاشیه چیزی، به ویژه کلاه یا ظرف.
The upper edge or rim of a wide container or hat.
- noun
noun
معنی(noun):
The sea; ocean; water; flood.
example
معنی(example):
لبه کلاه از تابش آفتاب به چشمانم جلوگیری کرد.
مثال:
The brim of the hat kept the sun out of my eyes.
معنی(example):
او لیوان را تا لبه با آب پر کرد.
مثال:
He filled the cup to the brim with water.
معنی فارسی کلمه brim
:
لبه یا حاشیه چیزی، به ویژه کلاه یا ظرف.