معنی فارسی bring-yourself-to-do-something
B1خودتان را مجبور کردن به انجام کاری، یعنی عزمی جزم داشتن برای انجام عملی که ممکن است دشوار یا ناخوشایند باشد.
To motivate oneself to perform an action or task that is necessary but difficult.
- OTHER
example
معنی(example):
گاهی اوقات شما فقط باید خودتان را مجبور به انجام کاری کنید که از آن اجتناب کردهاید.
مثال:
Sometimes you just have to bring yourself to do something you've been avoiding.
معنی(example):
او باید خود را مجبور میکرد که در برابر جمع صحبت کند.
مثال:
She needed to bring herself to speak in front of the crowd.
معنی فارسی کلمه bring-yourself-to-do-something
:
خودتان را مجبور کردن به انجام کاری، یعنی عزمی جزم داشتن برای انجام عملی که ممکن است دشوار یا ناخوشایند باشد.