معنی فارسی brinston

B1

نام یک شهر یا منطقه خاص که معمولاً برای توصیف مکان جغرافیایی استفاده می‌شود.

A specific name for a town or locality, typically used to refer to a geographical area.

example
معنی(example):

برینستون یک شهر کوچک با جامعه‌ای دوستانه است.

مثال:

Brinston is a small town with a friendly community.

معنی(example):

من تابستان گذشته به برینستون سفر کردم.

مثال:

I visited Brinston last summer.

معنی فارسی کلمه brinston

: معنی brinston به فارسی

نام یک شهر یا منطقه خاص که معمولاً برای توصیف مکان جغرافیایی استفاده می‌شود.