معنی فارسی briony

B1

بریونی، نوعی گیاه که در طب سنتی کاربرد دارد و از نام‌های رایج برای گل‌ها نیز هست.

A plant used in traditional medicine, also a name for a flower.

example
معنی(example):

بریونی معمولاً در پزشکی سنتی استفاده می‌شود.

مثال:

Briony is often used in traditional medicine.

معنی(example):

او دخترش را بریونی نامگذاری کرد زیرا این یک گل زیبا است.

مثال:

She named her daughter Briony because it is a lovely flower.

معنی فارسی کلمه briony

: معنی briony به فارسی

بریونی، نوعی گیاه که در طب سنتی کاربرد دارد و از نام‌های رایج برای گل‌ها نیز هست.