معنی فارسی brittled

B1

بریتد به معنای شکننده و ضعیف است، به ویژه اشاره به مواد یا اجسامی که به راحتی دچار آسیب می‌شوند.

Describes something that has become brittle or fragile, especially due to age or damage.

example
معنی(example):

چوب بریتد شده کار با آن را دشوار کرده بود.

مثال:

The brittled wood made it difficult to work with.

معنی(example):

او به لبه‌های بریتد کاغذ توجه کرد.

مثال:

He noticed the brittled edges of the paper.

معنی فارسی کلمه brittled

: معنی brittled به فارسی

بریتد به معنای شکننده و ضعیف است، به ویژه اشاره به مواد یا اجسامی که به راحتی دچار آسیب می‌شوند.