معنی فارسی broadbased
B2گستردهپایه، تحت پوشش دادن یا شامل زمینههای مختلف و متنوع بود.
Covering a wide variety of areas or aspects.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شرکت یک رویکرد گسترده به بازاریابی دارد.
مثال:
The company has a broadbased approach to marketing.
معنی(example):
یک آموزش گسترده برای رشد شخصی ضروری است.
مثال:
A broadbased education is essential for personal growth.
معنی فارسی کلمه broadbased
:
گستردهپایه، تحت پوشش دادن یا شامل زمینههای مختلف و متنوع بود.