معنی فارسی broaden
B1گسترده‌تر کردن یا افزایش دادن، معمولاً در زمینه اطلاعات یا تجربه.
To make something wider or to increase the range of something.
- verb
verb
معنی(verb):
To make broad or broader.
مثال:
Travel broadens the mind.
معنی(verb):
To become broad or broader.
مثال:
The roads gradually broadened as we drove into the countryside.
example
معنی(example):
سفر کردن می‌تواند به گسترش دیدگاه شما کمک کند.
مثال:
Traveling can help to broaden your perspective.
معنی(example):
او می‌خواهد با خواندن کتاب‌های بیشتر دانش خود را گسترش دهد.
مثال:
She wants to broaden her knowledge by reading more books.
معنی فارسی کلمه broaden
:
گسترده‌تر کردن یا افزایش دادن، معمولاً در زمینه اطلاعات یا تجربه.
