معنی فارسی broadtail

B1 /ˈbɹɔːdteɪl/

دم بزرگ و عریض، به ویژه برای جانورانی که در آن حالت به چشم می‌آیند.

Having a broad or wide tail; describes the shape of tails in animals.

noun
معنی(noun):

The hide or fur of a Persian lamb, formerly used in clothing etc.

معنی(noun):

Any of various kinds of parakeets.

example
معنی(example):

دم حیوان به شکل عریض بود و آن را قدرتمندتر نشان می‌داد.

مثال:

The tail of the animal was broadtail, making it look more robust.

معنی(example):

پرهای عریض دم ظاهری شبیه یک فن ایجاد می‌کنند.

مثال:

Broadtail feathers create a fan-like appearance.

معنی فارسی کلمه broadtail

: معنی broadtail به فارسی

دم بزرگ و عریض، به ویژه برای جانورانی که در آن حالت به چشم می‌آیند.