معنی فارسی brocard
B2گفته یا اصول مفهومی که بیانگر یک حقیقت کلی و پذیرفتهشده باشد.
A saying or principle that encapsulates a general truth or doctrine.
- NOUN
example
معنی(example):
برودک فیلسوف یک حقیقت ساده را ارائه داد.
مثال:
The philosopher's brocard offered a simple truth.
معنی(example):
برودک او در میان دانشجویان مشهور شد.
مثال:
His brocard became famous among students.
معنی فارسی کلمه brocard
:
گفته یا اصول مفهومی که بیانگر یک حقیقت کلی و پذیرفتهشده باشد.