معنی فارسی brodeglass
B1کلمهای که ممکن است به شیشۀ خاصی اشاره کند.
A term that may refer to a specific type of glass.
- OTHER
example
معنی(example):
برو دگلاس نقشی زیبا را نمایش داد.
مثال:
The brodeglass displayed a beautiful pattern.
معنی(example):
او از برو دگلاس در گالری تحسین کرد.
مثال:
She admired the brodeglass in the gallery.
معنی فارسی کلمه brodeglass
:
کلمهای که ممکن است به شیشۀ خاصی اشاره کند.