معنی فارسی broggle

B1

بروگل کردن به معنای تلاش برای عبور یا حرکت به شکلی نامشخص یا پیچیده است.

To maneuver awkwardly or clumsily through a situation.

example
معنی(example):

او نتوانست از طریق هزارتوی پیچیده بروگل کند.

مثال:

He couldn't broggle his way through the complicated maze.

معنی(example):

او سعی کرد در حین مذاکره بروگل کند، اما این کار نتیجه نداد.

مثال:

She tried to broggle during the negotiation, but it didn't work.

معنی فارسی کلمه broggle

: معنی broggle به فارسی

بروگل کردن به معنای تلاش برای عبور یا حرکت به شکلی نامشخص یا پیچیده است.