معنی فارسی brooky
B1بروکی، اشاره به مکان یا منظرهای که دارای جوی یا نهر آبی است.
Relating to or resembling a brook or small stream.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منظره ی بروکی آرام و صلحآمیز است.
مثال:
The brooky landscape is serene and peaceful.
معنی(example):
آنها از یک پیادهروی بروکی در جنگل لذت بردند.
مثال:
They enjoyed a brooky walk through the forest.
معنی فارسی کلمه brooky
:
بروکی، اشاره به مکان یا منظرهای که دارای جوی یا نهر آبی است.